قالب باید تغییر کنه ن ؟
خیلی بورینگ شده ن ؟
خستمممم
دلم میخواد ی عنی بخورممممممم
اه
ینی وردارم قالب بزنم ؟
تمشو چطوری کنم ؟
دارک باشه..کیوت باشه..کلاسیک..چطوریییی ارخعیعخپیپخپعیپ
لپ تابم روشن نمیشه هققق
قالب باید تغییر کنه ن ؟
خیلی بورینگ شده ن ؟
خستمممم
دلم میخواد ی عنی بخورممممممم
اه
ینی وردارم قالب بزنم ؟
تمشو چطوری کنم ؟
دارک باشه..کیوت باشه..کلاسیک..چطوریییی ارخعیعخپیپخپعیپ
لپ تابم روشن نمیشه هققق
چرا آدمیت سعی داره همیشه همه چیز زو از بدترین زاویه ببینه ؟
میدونین چیه ؟
ب تخمکای خوشگلم که دنیا جای بدیه
خایشو داری بجنگ نداری حق چصنال نداری اوکی ؟
حرفم این نیس ک نباید تسلیم شی
تسلیم شدن کاملا طبیعیه
مسئله اینه ک توی زندگیم با هزارتا ادم درحال چصناله روبه رو شدم
و هزاران بار سعی کردم کمکشون کنم..و مسئله اصلی اینه ک اونا نمیخوان خوب شن!!!
یادتون باشه..این دنیای بازییه ک اگ تا تهش بمونی برنده ای
اگ ن...مهم نیس چق سختی کشیدی یا اذیت شدی..در نهایت کسی ب این فکر نمیکنه ک توی مسیر دویدن تو کفش پات نبوده و پات زخم شده! کسی نمیبینه چندبار افتادی و بلند شدی!
همه ب کسی نگاه میکنن ک برنده شده!
همینه ک هست..بی رحمانه ست یا هرچی..درنهایت همه جواب کاراشونو میگیرن
چ اینجا چ هر قبرستون دگ ای
چ کارما ما چ قیامت
اهمیتی نداره
فقط دارم میگم ک..اگر ب خط پایان برسی..میان سراغت تا زخماتو درمان کنن
اما اگر وسط راه کم بیاری...تو میمونی و اون زخما و برنده ای ک شاید حقش نبوده برنده شدن، شاید تو باید جاش میبودی!
میفمین چ میگم ؟
بیخیال
دنیا دو روز نی
ول تا ابدم ادامه نداره!
جم کنین خودتونو
ما یا میبریم یا میمیریم
شمایی ک فن کی پاپین...مگ بی تی اس نمیگن "today we fight" ؟
شمایی ک رپ گوش میدین...مگ پوبون نمیگه من یا ب هدفم میرسم و میمیرم یا تو راه رسیدن ب هدفم میمیرم ؟
منتظر چی نشسین ؟ منتظر کی نشسین ؟
بابا بذا همین الان بگم
هیچ پدصگی نمیاد ت زندگیمون ک بخواد زخمامونو ببنده اوکی ؟
هیچکس نمیاد ک بمونه
هیچکسم نمیاد ک عاشقمون شه
جم کنین خودتونو
جم کنیم خودمونو
پاشین دگ ایش
"وی رد داده و دارد بوق میگوید"
"وی دارد از خستگی جان ب جان افرین تسلیم میکند اما همواره منتظر طلوع افتاب است"
"وی میداند ک این پست فوق فوقش شش لایک میخورد"
"وی ناراحت است ک چرا قبلا پست هایش با همین مقدار محتوی حدود پانزده لایک میخورد اما حالا نه"
"وی ناراحت است ک چرا سیصد فالوور ندارد"
"وی مست است...مست خواب"
"وی همواره بوق میگوید و خودش هم نمیداند چرا"
"وی حاضر نیست اینهارا پاک کند زیرا ب نظرش بوق نمک هستند"
"وی روی بالشت و در خفا جان میدهد"
ملتی ک قربون صدقه رلشون میرن:😻😻❤❤❤❤
منی ک دارم قربون صدقه کش اومدن پنیر پیتزای ساندویچم میرم : 💔👄💔
هیچ چیزی برای مدت طولانی موندگار نیست
مسئله اینه که تا وقتی این موضوع رو قبول نکنی
نمیتونی دل بکنی
از روابط، از خاطرات، از گذشته!
و این چیزیه ک حال و آینده رو هم تیره میکنه..
و این چیزیه ک میتونه ب افسردگی دامن بزنه
💫
تو شاهزده ی رویای منی و منم اون کسیم که لیاقت این شاهزاده رو نداشت... در آغوشش گرفت، اون رو از آن خودش کرد و بعد فرار کرد.
من یه بزدل بودم...تو برای من بودی..و من از دستت دادم، متاسفم..
بدون که عاشقتم، بدون که آغوشت برام از همه چیز آرامش بخش تر بود..
پس، اگر یه روزی وجودمو کنار خودت حس نکردی خودت رو در آغوش بکش، و من هم اینکارو خواهم کرد.
می نویسم صرفا برای گفته شدن ناگفته هام، حرف هایی که هیچوقت بهت نمی رسن
کاش می تونستم تک تک اینهارو توی گوشت زمزمه کنم، اش می شد باز وجودمو تقدیمت کنم..دلم برای وجود فانی و بیشتر از اون...برای تو تنگ خواهد شد..
فکر می کنم این یه خداحافطی لعنت شدست..نمیخوام برم، می خوام دو دستی با تو بودن رو بگیرم تا از دستت ندم..اما برگشت..ممکن نیست..
پس...خانگهدار جادوی زندگی من :)
پ ن : اوپس؟ تموم شد...
جررر اعتراف میکنم دفتری ک اینو توش نوشتم از اشکام چروک شده جررر
پ ن 2: نقاط ضعفشو بهم بگید..
پ ن 3: ممنون ک پای خزعبلات روژی خره نشستید ❤
من عاشقتم، و متاسفم که به اندازه ی کافی تکرارش نکردم، متاسفم که اونقدری که دوست داشتی نبوسیدمت.
من احمق بودم، فکر می کردم زمان زیادی دارم، اما نداشتم!
می شه قوی باشی ؟ می شه بیشتر مراقب خودت باشی ؟ خودتو دوست داشته باش..وقتی من نیستم تا بهت یادآوری کنم چقدر مهم و با ارزشی حس پوچی نکن، درست کنارتم باشه ؟
منو نمی بینی..اما همیشه باهاتم زیبای من..
تو مواقعی که نگرانی، بغلت می کنم و با بوسیدنت ارومت می کنم، زمانی که ناراحتی به هق هق های معصومت گوش میدم و با لبخند بهت می گم " همه چیز درست میشه" همون لحظه ای که می خوای به خودت آسیب بزنی میام و با بوسیدن وجود زخمیت از اون کار منصرفت می کنم. می خوام بدونی که زیباترینی.
نمی خواستم اینطوری بشه...قسم میخورم!
نمی دونم چی شد..یه لحظه یه پوچی عمیق رو حس کردم و لحظه ی بعد غرق خون بودم..باور کن..باور کن من اینو نمی خواستم. من جنبه ی اون کارها رو نداشتم، من حتی عرضشم نداشتم..ازش میترسیدم.
اما همه چیز تغییر کرد..متاسفم عزیزِ من اما من زندگیمو از دست دادم..نمی خواستم دست به کاری بزنم ک نابودت کنه..
حالا همه چیز عجیبه...این خلاء بزرگیه، تو بالای زمین خاکی و آسمون تیره شب داری گریه می کنی..ازم میخوای برگردم و اوه..عزیز من، نمیدونی این چقدر کشنده تر از مرگه..می خوام در آغوشت بکشم، برات لالایی وجودمو بخونم..دلم میخواد تک تک اشک هاتو ببوسم و چشماتو روی حقیقت تلخی که داره وجودتو می بلعه ببندم، میخوام اینکه همه چیزمی رو به رخت بکشم و ببرمت به جایی که عاشقشی.
پشیمونم، من میخوام برگردم،میخوام برگردم...
من برای ساده مردن ساخته نشدم..من باید زنده می موندم تا خودمو فدای تو کنم..فدای نگاهت و لبخندت!
پ ن : ادامه داره...دو تیکه ی دیگه داره
پ ن 2 : میدونم ضعفاش زیادن..نصفه شبی نوشتمش ولی فعلا دوستش دارم :)
پ ن 3 : نظراتتونو ازم دریغ نکنید ;)