هیشکی نیس
هیچی نیس
خستم کردین
این چ وضشه -0-
احساب مرا خورد مینماید -8-
بیاین پیشم دگ /-0-\
همش نمیاین همش نمیاین -0-
اه
بس است دگر
ایش -.-
داستانی ک نوشتم نیس :)
پیداش نمیکنم
نیس
نیس
نیس
نیس
نیسسسسسسسسسسسسسسعبهغبیزبیز6غقافزالتثب7ی
ادرس وبایه پسرایه بیانو بدین :|
دامنه دوستایه پسرم کوشولوعه جررر
میخ گنده ش کنم جرررر
حس میکنم ی حباب دور وبم ساختع شدع نامرعیش کردع :"|
کصخل خودتونین
بیان چن روزه خلوت گشته -.-
:"|
مجازی جاییه ک فرقی ندرع واقعن گریه کرده باشی یا ن
درهرصورت باور نمیشی
درهرصورت کسی اهمیت نمیده!
ادمایی ک ب مجازی پناه میارن احمقن
فک میکنن جای خوبیه
ول مزخرفه
بضی اوقات دوس درم احساساتمو اینجا بنویسم
با یکی درد و دل کنم
اما بعد یادم میاد ک اینجا هیچکس نمیخواد خودشو بت تقدیم کنع
وقتی بضیاتون رو مث خونه امنم میبینم
احتمالن واستون اسم مستعار بذارم
ول حتی اونایی ک من واسشون مستعار گذاشمم
حاضر نبودن برام مستعار بزارن ^^!
اسم مستعار ت دنیایه من خ باارزشع
ی شخصیته جدیدع
امروز داشم کامنتایه یکیو میخوندم
واقعن قلبم درد گرفت
ک من
با همون فرد درد و دل کردم
و اون داش ب یکی دگ میگف من حوصله دردودل و چصناله های مردمو ندرم
دردناک بود
ک احساساتمو باکسی ب اشتراک گذاشم
ک نمیخواس بشنوه
خ از ادما میترسم
خصوصن از کسایی ک بشون وابسته م
اگ دیدین بتون وابسته شدم...
لطفن ازم دور شین، من خودم نمیتونم..
انی وی
دوستان
ت مجازی
وابسته نشین
ایزی ایزی
تامام
تامام
"-"
اینو هیچوق یادم نمیره
یادمه
تابستونه 98
رفته بودیم خونه بابابزرگم
دخترخالمم قرار بود بیاد با خواهرم برن بیرون
بعد
ما داشیم میگفتیم و میخندیدیم
یهو دین دین
زنگ خورد و کی بهتر از دخترداییه خوشگلم ؟ :)
اومدن
بعد ما سلام کردیم، رومو کردم سمتش گفتم سلام
دستمم دراز کردم باش دس بدم، روشو کرد اونور :|
گفتم اولشه یکم یخاش وا نشدع ول کن :\
اومدن نشسن
بعد مامانامون شرو کردن حرف زدن -.-
بعد منه بدبخ نیشسه بودم رو زمین ک خانوم خانوما راحت باشع هیق
بعدش هرموقه ننه هامون روشونو میکردن طرف ما میگفن چر باهم حرف نمزنین ؟ :|
منم واقعن با کسی مشکلی ندرم :/
دسشو گرفتم ببرم سمت پذیرایی دسشو کشید بیرون تکون داد انگا نجس شدع باشه :"|
بعد نشسیم
شرو کردم صبت کردن
حالت خوبه ؟ چطوری و ..
چی باشعورانه تر از این ک ج مو نمیداد ؟ :)
بعد من تکون تکونش دادم
برگش چش غره رف
شرو کرد بازگشایی کیفش
بعد ی کتاب دراورد
گفم عههه چ باحال ببینمش
بعد از دسم کشیدش :"/
بعد رف گوشی ننه شو اورد
نشس سگ نگا کرد!
بعد من گفدم ب هرحال ملومه گوشی مامانتو بیشتراز من دوس دری
گفت اوهوم ^^
منم یکم نشسم اونجا
تهش ک دگ اصابم قشن خط خطی شوده بود
بش گفدم "نمیخوای حرف بزنی نزن ول اینطوریم رفتار نکن، ببخشید ک اذیتت کردم"
بعد در جوابم سرشو تکون داد ک ینی بخشیدمت!
و منم رفتم ت اتاق و تا نمیخواسن شرشونو کم کنن بیرون نیومدم :|
خلاصه اومدم بیرون باهاش خدافظیم نکردم :|
بعد ک رفتن همه خودشونو ازاد کردن
چق رومخ شدع
چق لوس شدع
و...
و قسمتی ک خیلی عذابم میدع
اینه ک اونیکی داییم دیقن بعدش اومد
و شرو کرد سخنرانی
ک عاره روژا خ لوسع و اصن اجتماعی نیس و.....
حالا انگا پسر خودش چ گوهیه :|
پسرش ب من سلم نمیکنهههههههههههههه
بعد این ب دختر داییم گیر میدع
عی خادا
ی بار
یادمه مریضی دخترونه گرفته بودم :|
بعد
قرار نبود کسی بفمه
ول ازونجایی ک قرار بود بریم شنا و من اعتیاده شنا دارم و نمت از اب دور باشم قاعدتا واضح بود :\
بعد ننه م خ مودبانه گف یکم کسالت درع -.-
میخواسم بگم نخیرشم درم از دل درد جان ب جان افرین تسلیم میکنم :|
حالا اینا مهم نی
این از استخر ک اومد بیرون
نشسیم ورور کردن
بعد گف من میدونم ت مریض نیسی :|
گفتم خب ؟
گف میدونم مشکلت چیع
بعد من داشم پوکر نگاش میکردم
بعد گفم خب ؟
بعد ی مش شروور گف ک بماند
قسمت اصلی داستان اینجاس
ک من داشم صندلیارو جم میکردم
و این بدوووو بدووو بدووووو اومدع میگه وااااااای نهههههههه ت نباید چیز سنگین برداری جیغغغغغغغغ :|
جلویه اونهمه عادم
منی بودم ک با ده تا صندلی ت دستم خشک شده بودم و عابرویی ک اثری ازش نبود
پسردایی و خاله ای ک میخندیدن
خانواده ای ک مینگریدن
و اون بین
دختردایی ای ک میاد صندلیارو از دس من میکشع
ک مثلن من اذیت نشم
ول باعث میشع من با مخ برم ت زمین :)
حیقتن
اون روز میخواسم قطره قطره ی خونشو بمکم
تا شاید جایگزینه یکم از خونایی ک ریختم بشه
من
این بشرو
خودم خاک میکنم
:)
تا قسمت های دیگر بدرود
اینا یکم طولانی بودن کم گفدم :\
زر :"|
باسلام خدمت دوستان و والدین گرامی
طی تفکرات شبانه
و روزانه
و ظهرانه
فهمیدیم ک
هیچ عنی برای گرفتن روژینا نخواهد امد
و قرار است وی را تبدیل به ترشی بنماییم
شوور خجالتیم
حلالت نمکنم ک خجالت کشیدی نیومدی
* گذاشن کلاه هودی شرک روی سر و قدم زنان در خیابان راه رفتن و جیغ زدن :|