𝒆𝒗𝒆𝒓𝒚𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈

بیزگیلی بلا بازی ^-^

سلام گلایه ت خونع :|

LET ME DROWN INTO YOUR SOUL

 

 

شطورید بچولز

۳ نظر ۴ موافق

این چ وضشه خا

هیشکی نیس

هیچی نیس

خستم کردین

این چ وضشه -0-

احساب مرا خورد مینماید -8-

بیاین پیشم دگ /-0-\

همش نمیاین همش نمیاین -0-

اه

بس است دگر

ایش -.-

۳۹ نظر ۳ موافق

چ بهتر از این ؟ :)

داستانی ک نوشتم نیس :)

پیداش نمیکنم

نیس

نیس

نیس

نیس

نیسسسسسسسسسسسسسسعبهغبیزبیز6غقافزالتثب7ی 

۱۳ نظر ۵ موافق

خواسین فالو بنمایین

کلیک

عاره

مستر باقره افشاگر

امیدوارم ی روز گندکاریایه خودش افشا نشع :|heart

۷ موافق

ادرس میخ -.-

ادرس وبایه پسرایه بیانو بدین :|

دامنه دوستایه پسرم کوشولوعه جررر

میخ گنده ش کنم جرررر

۲۶ نظر ۴ موافق

همه وبا انق خلوتع ؟ :/

حس میکنم ی حباب دور وبم ساختع شدع نامرعیش کردع :"|

کصخل خودتونین

بیان چن روزه خلوت گشته -.-

:"|

۱۳ نظر ۴ موافق

هیوش

مجازی جاییه ک فرقی ندرع واقعن گریه کرده باشی یا ن

درهرصورت باور نمیشی

درهرصورت کسی اهمیت نمیده!

ادمایی ک ب مجازی پناه میارن احمقن

فک میکنن جای خوبیه

ول مزخرفه

بضی اوقات دوس درم احساساتمو اینجا بنویسم

با یکی درد و دل کنم

اما بعد یادم میاد ک اینجا هیچکس نمیخواد خودشو بت تقدیم کنع

وقتی بضیاتون رو مث خونه امنم میبینم

احتمالن واستون اسم مستعار بذارم

ول حتی اونایی ک من واسشون مستعار گذاشمم

حاضر نبودن برام مستعار بزارن ^^!

اسم مستعار ت دنیایه من خ باارزشع

ی شخصیته جدیدع

امروز داشم کامنتایه یکیو میخوندم

واقعن قلبم درد گرفت

ک من

با همون فرد درد و دل کردم

و اون داش ب یکی دگ میگف من حوصله دردودل و چصناله های مردمو ندرم

دردناک بود

ک احساساتمو باکسی ب اشتراک گذاشم

ک نمیخواس بشنوه

خ از ادما میترسم

خصوصن از کسایی ک بشون وابسته م

اگ دیدین بتون وابسته شدم...

لطفن ازم دور شین، من خودم نمیتونم..

انی وی

دوستان

ت مجازی

وابسته نشین

ایزی ایزی

تامام

تامام

"-"

۱ نظر ۴ موافق

من با دخترداییم مشکل درم کلن :| 2

اینو هیچوق یادم نمیره

یادمه

تابستونه 98

رفته بودیم خونه بابابزرگم

دخترخالمم قرار بود بیاد با خواهرم برن بیرون

بعد

ما داشیم میگفتیم و میخندیدیم

یهو دین دین

زنگ خورد و کی بهتر از دخترداییه خوشگلم ؟ :)

اومدن

بعد ما سلام کردیم، رومو کردم سمتش گفتم سلام

دستمم دراز کردم باش دس بدم، روشو کرد اونور :|

گفتم اولشه یکم یخاش وا نشدع ول کن :\

اومدن نشسن

بعد مامانامون شرو کردن حرف زدن -.-

بعد منه بدبخ نیشسه بودم رو زمین ک خانوم خانوما راحت باشع هیق

بعدش هرموقه ننه هامون روشونو میکردن طرف ما میگفن چر باهم حرف نمزنین ؟ :|

منم واقعن با کسی مشکلی ندرم :/

دسشو گرفتم ببرم سمت پذیرایی دسشو کشید بیرون تکون داد انگا نجس شدع باشه :"|

بعد نشسیم

شرو کردم صبت کردن

حالت خوبه ؟ چطوری و ..

چی باشعورانه تر از این ک ج مو نمیداد ؟ :)

بعد من تکون تکونش دادم

برگش چش غره رف

شرو کرد بازگشایی کیفش

بعد ی کتاب دراورد

گفم عههه چ باحال ببینمش

بعد از دسم کشیدش :"/

بعد رف گوشی ننه شو اورد

نشس سگ نگا کرد!

بعد من گفدم ب هرحال ملومه گوشی مامانتو بیشتراز من دوس دری

گفت اوهوم ^^

منم یکم نشسم اونجا

تهش ک دگ اصابم قشن خط خطی شوده بود

بش گفدم "نمیخوای حرف بزنی نزن ول اینطوریم رفتار نکن، ببخشید ک اذیتت کردم"

بعد در جوابم سرشو تکون داد ک ینی بخشیدمت!

و منم رفتم ت اتاق و تا نمیخواسن شرشونو کم کنن بیرون نیومدم :|

خلاصه اومدم بیرون باهاش خدافظیم نکردم :|

بعد ک رفتن همه خودشونو ازاد کردن

چق رومخ شدع

چق لوس شدع

و...

و قسمتی ک خیلی عذابم میدع

اینه ک اونیکی داییم دیقن بعدش اومد

و شرو کرد سخنرانی

ک عاره روژا خ لوسع و اصن اجتماعی نیس و.....

حالا انگا پسر خودش چ گوهیه :|

پسرش ب من سلم نمیکنهههههههههههههه

بعد این ب دختر داییم گیر میدع

عی خادا

 

 

 

ی بار

یادمه مریضی دخترونه گرفته بودم :|

بعد

قرار نبود کسی بفمه

ول ازونجایی ک قرار بود بریم شنا و من اعتیاده شنا دارم و نمت از اب دور باشم قاعدتا واضح بود :\

بعد ننه م خ مودبانه گف یکم کسالت درع -.-

میخواسم بگم نخیرشم درم از دل درد جان ب جان افرین تسلیم میکنم :|

حالا اینا مهم نی

این از استخر ک اومد بیرون

نشسیم ورور کردن

بعد گف من میدونم ت مریض نیسی :|

گفتم خب ؟

گف میدونم مشکلت چیع

بعد من داشم پوکر نگاش میکردم

بعد گفم خب ؟

بعد ی مش شروور گف ک بماند

قسمت اصلی داستان اینجاس

ک من داشم صندلیارو جم میکردم

و این بدوووو بدووو بدووووو اومدع میگه وااااااای نهههههههه ت نباید چیز سنگین برداری جیغغغغغغغغ :|

جلویه اونهمه عادم

منی بودم ک با ده تا صندلی ت دستم خشک شده بودم و عابرویی ک اثری ازش نبود

پسردایی و خاله ای ک میخندیدن

خانواده ای ک مینگریدن

و اون بین

دختردایی ای ک میاد صندلیارو از دس من میکشع

ک مثلن من اذیت نشم

ول باعث میشع من با مخ برم ت زمین :)

حیقتن

اون روز میخواسم قطره قطره ی خونشو بمکم

تا شاید جایگزینه یکم از خونایی ک ریختم بشه

من

این بشرو

خودم خاک میکنم

:)

 

 

 

تا قسمت های دیگر بدرود

اینا یکم طولانی بودن کم گفدم :\

زر :"|

۰ نظر ۲ موافق

از جمله مواقعی ک از ذوق تشنج میکنم

 

 

 

 

من فق یکم این کلمه رو بیشتر از چیزی ک باید دوست دارم :|

 

۴ نظر ۵ موافق

با سلام

باسلام خدمت دوستان و والدین گرامی

طی تفکرات شبانه

و روزانه

و ظهرانه

فهمیدیم ک

هیچ عنی برای گرفتن روژینا نخواهد امد

و قرار است وی را تبدیل به ترشی بنماییم

شوور خجالتیم

حلالت نمکنم ک خجالت کشیدی نیومدی

* گذاشن کلاه هودی شرک روی سر و قدم زنان در خیابان راه رفتن و جیغ زدن :|

۱ نظر ۱ موافق
می دونی چیــہ ؟
گورِ بابای دنیـا و آدماش
یـادت نره، تا وقتی اسم من یـادته
توی آغوشم یه جای خالی برات هست ღ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان