خب..راسش فکر میکنم نباید ب پریناز میگفتم بگه ک دار میرم.
من فق نمیخواسم طوری ب نظر برسه ک انگار دارم جلب توجه میکنم، شرایط ب قدر کافی سخت هست تحمل فشار روانی پشت تیکه های بیانی هارو نداشم
جز اون میدونسم اگر بگم تلاش میکنین از رفتن پشیمونم کنید. بارها میخواسم برم و ب همین دلایل نشد.
پس لطفا حق بدید بم...
نگران نباشید، زوده زود میام
مراقب خودتونم باشین.
مبی من خ عذاب وجدان دارم ک قالبتو نزدم پس اگ ی روز ت کامنتات دیدی قالبو فرستادم تعجب نکن :"
هلی کامنتاتو دیدم..میام خب ؟ منم دلم برای همتون خصوصا شماها ک بم نزدیک تر بودین تنگ شده. ولی فک میکنم این دوری لازمه
شاید واسه ی روژیه شنگول >0<
کی اون روژی شنگوله ی تابستونه پارسالو یادشه ؟ ;)
یا اونی ک ت عید دیدین ؟ یا اونی ک اوایل تابستون دیدین ؟ میخوام همون شم و بیام
نگران نباشین..انقدم ب من فشار وارد نکنین -.-
شاید دگ پست انتشار نذارم چون ک ذهنم درگیر میشه و میام چک کنم ببینم چی شده و خب این خلاف خواسته اصلیمه
من ادمه سست اراده ایم شما بدترش نکنید ._.
کامنتاتونو جواب ندادم، حتی سین هم نزدم...فق درحد دوتا کامنت بود.
مراقب خودتون باشین خب ؟
شرایط خطرناکه ایح...
جوجکم...دلم اندازه اسمونا و زمین و دریا و کویر و....برات تنگه. مراقب خودت نباشی میام از حالت سوخاری به سوخته تغییرت میدم!
ببخشید ک ناراحتت کردم
همتونو لاو میدارم
ب امیده روژیه خره سابق D;
ب امید برگشت پیرمرد..