اسم من تهیونگه.کیم تهیونگ!
23 سالمه...همه ی زندگیم توی گشتن دنبال جواب برای سوالام گذشته
عاشق بچه هام، عاشق پاکیشونم
من معمولیم، کاملا معمولی
اما..
یک چیز توی سرنوشتم با بقیه ادما فرق داشت
من قربانیه یه قتل شدم..وحشتناک نبود
دردناک نبود، صدای جیغ نمیومد
یکی یکی وارد اتاق میشدن
ی تزریق ساده..
و بعد از اتاق بیرون نمیومدن.
اخر روز، جنازه ها از در پشتی خرابه خارج میشد.
منم قرار بود جزو اون جنازه ها باشم..اما چند روزی قرض گرفتم
حالا اینجام..مینویسم تا ب یادگار بمونه برای هیچکس..همه کس!
امم..اینو دارم روش کار میکنم
جررر..بده ؟
ایده دارین براش ؟ =)