Monday 31 Khordad 00
ت هیچ وقت نمیفمی چطوریه ک بینه اون همه فکر و چیزای مهم ذهنت پیشِ کسی باشه که دیگه نیست...
تو نمیفهمی...چون تو همیشه کسی بودی که رفته
و خب...ت قرار نیست درحال خندیدن به این فکر کنی که "با اینکه وقتی بود یه غباری روی زندگیم بود....اما حالا بازم دلم میخواد باشه" چون خندیدن با حسه دلتنگی برای اون لنتی سخت تر از نخندیدن درحالیه که هست...
همینه...موندن همینه...درد داره...عذاب میده...اما همینه...موندنه
موندن ینی همین و من کم کم دارم وابسته ی موندن میشم.
خودم میخوام بمونم...چون تویی ک میری هیچوقت نمیتونی به آدما موقع رفتن نگاه کنی...