𝒆𝒗𝒆𝒓𝒚𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈

بیزگیلی بلا بازی ^-^

برای اولین بار..

وقتی چشم هات پر از اشک شد و بدنت شروع ب لرزیدن کرد

همون لحظه ای که هق هق های مظلومی که در تلاش بودی خفشون کنی ب گوشم رسید

برای اولین بار آرزو کردم که کاش گوش هام هیچی رو نمی شنیدن

چشمام هیچ جا رو نمی دیدن

و روحم از زنده بودن دست برمی داشت..

 

 

پ ن : بازم گریه ؟ :{

متاسفم..ولی تنها چیزی که از اون ب یاد میارم گریه کردنشه :}

۵ موافق
می دونی چیــہ ؟
گورِ بابای دنیـا و آدماش
یـادت نره، تا وقتی اسم من یـادته
توی آغوشم یه جای خالی برات هست ღ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان