شاید اگر اینجا بودی
و جسمم را در اغوش میکشیدی
حتی اگر میتوانستیم در سکوت، بی خبر از خودمان بر تنفس یکدیگر بوسه بزنیم
و اگر میشد بوی تنت در وجودم حل شود و بودنت نبود مرا دربر بگیرد
نمیدانم
شاید حتی اگر ثانیه ای درنگ میکردیم
و چشمانت را دوباره از حفظ میخواندم
اگر وجودم را از نو مینوشتی
و اگر عشقمان را باری دیگر به نمایش میگذاشتیم
وجودت همانجا میماند
و جسمم جایی نمیرفت
حالا نمی نوشتم
شاید در کنار دریایی که هردو ارزوی قدم زدن در کنارش را بارها برای یکدیگر مینوشتیم
شاید در کنار جنگلی که روزها و شب ها از بودنمان درونش میخواندیم
و شاید رو به روی یکدیگر، کنار یکدیگر و باهم می خواندیم، می نوشتیم و جا می گذاشتیم
کاش بودی..
زیرا نوشته های من بی تو پوچ است عزیزم
و خواندن تو بی من بی روح
زیرا داستان ما بی یکدیگر خالیست
زیرا شب و روز بدون ماه و خورشید معنایی ندارد...
_______________________________
+ تقدیم ب کل وجودت ^^