𝒆𝒗𝒆𝒓𝒚𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈

بیزگیلی بلا بازی ^-^

قطره اشک

برای لحظات اخر با چشمانی کم سو به مرد رو به رویش نگریست...

"تو بهم قول دادی تا وقتی میمیرم ببوسیم.."

اشکی از چشمان مرد پایین ریخت..با لبخندِ دردناکی لب زد 

"قولمو پس میگیرم..میخوام تا لحظه ای که خدا هدیه زندگیمو ازم پس بگیره بهت نگاه کنم"

"زیر قولت نزن من روی قولام حساسم"

اشکان مرد دیگر قطره قطره بر صورتش فرو نمیریخت..بلکه مانند سیلی خروشان گونه اش را خیس میگرد..."هیششش..هیچی نگو..بزار نگات کنم خب ؟ بزار صورتتو حفظ کنم"

پسر بی توجه به خشکی لب هایش خندید و همین باعثِ پاره شدنِ انها شد..خون از میان ترک های لب هایش فرار کرد و انها را با رنگ سرخ زیبایی بخشید..غم بخشید..درد بخشید.." از این کلیشه ها خوشم نمیاد مردِ من..منو ببوس..ب جای صورتم لب هام رو حفظ کن..منو ببوس و قلبمو به اتیش بکش..مغزمو به انجماد برسون...جسممو در بر بگیر"

هقی از میان لب های مرد خارج شد..سرش را پایین برد و لب هایش ارام و با لطافت لب های خیس و بی جانِ پسر را لمس کرد..اشک هایش گونه ی پسرک را می شست و لب هایش خون روی لب هایش را پاک میکرد..اما وجودش..وجودش پسرک را اتش میزد....وجودش پسرک را در بودن غرق میکرد و سپس با مقداری نبودن نجاتش میداد..

لب هایش را روی لب های پسر رقصاند..ارام و خسته..

پسرک در زیر دست هایش..درست روی چمن های سبز و خشکِ حیاطِ پشتیِ خانه شان بی جان لب هایش را تکان داد..

نامِ عشق را بر روی لب های مرد مهر زد..و اخرین قطره ی اشکش برگی را خیس کرد..اخرین قطره ی اشکش به خاک نفوذ کرد و بی توجه به اینکه شوری خاکِ باغِ مورد علاقه اش را..خاکِ باغِ گل های همیشه زنده اش را ضعیف می کرد تا اعماق ان فرو رفت..

مرد اشک ریخت..

مرد پسرکش را در اغوش کشید..

مرد لبخند زد..

مرد نابود شد

و همه و همه..برای این بود که دیگر کسی برای اب دادن به گل های حیاطِ پشتی نبود..

ماه ها بعد گل ها خشک شدند..

علف های هرز رشد کردند..

خاک بی جان شد

و هیچکس نمیدانست که اینها همه نشات گرفته از اخرین قطره ی اشکِ پسرک بودند..

هیچکس نمیدانست..

 

 

:O

نظر ؟!

۷ موافق

*وی بسته بسته دستمال مصرف میکند*

عررر خیلییی هقققققق

T^T

 

خیلی قشنگ بود:)

جرررر کنترل یورسلف بیب 😂😂😂❤

نظر لطفت بیداهه :)♡

ㅠㅠ

خعلی خوف بودㅠㅠ

نظر لطفته کیوتمممم

واو

این خیلی...خیلی قشنگ بود...

اوه لطف داری بیب TT❤

وایییییییی خیلی قشنگ نوشتی منم دارم مینویسم ولی یجواریی درمورد یدختر ی ک قاتل زنجیره ایه !!

لفط داریییی

جررر نکشتمون ی وقتتتتت
نوشتی بده بخونم
قالبتم امادس

چینا اینگده خوف مینویسی؟ㅠㅠ

من خوف نمینویسم این از لطفه شماس ک میگین خوبه 😂😂😂❤

خوف مینویسی حرف نباشه بشه-.-

بل چشم :"

شیطوری ؟ حالت خوبع ؟

میسی تو شیطولی؟*^*

بچه بگ خوبی یا ن

سرماخوردگیت بدتر شدع ؟

سرما خوردگیم بهتره ولی سرفه هام بدتر شده

ای بابا

خیلی مراقب باش
بیرون نری...
چاییم زیاد بخور

عزیزمی تنها چیزی بود ک میتونستم از داستان زیبات بگم !! ن نترس بش گفتم دورور بیانیا نیاد ! عام خب داستانش باحاله میدمش بیرون ! وای مرسی فقط من فردا با اکم بت پی ام میدم ! حوصله ام رید امروز صبح یک دعوایی با داداشم داشتم ! میخوای یکم بخندونمت حوصله ام رید !

بویس :]3>

جررر
باشیییییی
حالا نگاش کن ببین دوسش داری اصن ؟
http://black-whale.blog.ir/
گذاشم روی این وبم
عرر ارههههههههه

نترس بچه سرفه هام برای الرژی آسممه

چایی؟ عمرااااااااااا

ب هرحال باید مراقب باشی..

تونسی تست کرونا هم بدع..
بخور میگم
نسکافه بخور اصن
یا شیرکاکائوی داغ

واییییییییییییییییییییی عاشقتم لعنتیییییی !!!! عالیه ! دستت طلا نمی دونم چجوری لطفتو جبران کنم روژی !! عالیه اما میش ی عکس بعد بت بدم جای بالاییاشو عوض کنی برام ئوسطو بیلی بزاری یعنی اسمشو بعد دوتا عکسم بزاری کنارش اون علامتشم بزاری جا چیز ابیه ک گذاشتی ... پس زمینه اشم عالیه !! فقط میشه اون خطوط مشکیش بره !؟ ......... خب چی بگم برات بخندی !

عکسایی ک میخوایو بده بیب 

اون ابیه رو خودت باید عوض کنی..یادت میدم حالا
کدوم خطای مشکی بیب ؟
هرچی دوس داریییی

هیچیم نیستتتتتتت

یه ماهه سرفه میزنم عادیهههههههه

سرفه هام همیشگیه

بدم میاد از چایی-_-

حساسیت دالم*-* دیروز قهوه خوردم خفه شدم*-*

پووف بازم مراقب باش!

چشم*-*

من حواسم هست نترس بشه*-*

خوبه پس *~*

ممنونم روژی ..باشه بازم ممنونم !! پس زمینش رو میگم کنارش سمت چپ مشکیا هستن ی صفحه مشکیه اون رو میگم میشه برداشت ؟

کاری نکردم بیب

میتونی اسکرین بدی ؟ فک کنم مال خوده بک گراندته

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
می دونی چیــہ ؟
گورِ بابای دنیـا و آدماش
یـادت نره، تا وقتی اسم من یـادته
توی آغوشم یه جای خالی برات هست ღ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان