گاهی بعد از ی وب گردی طولانی...دلم میخواد بگم از همتون متنفرم!
گاهی بعد از خوندن بعضی مطالب دلم میخواد ازینجا فرار کنم
میخوام ی طوری بار و بندیلمو جمع کنم و برم..
میخوام حتی برام مهم نباشه اگر اینجا کسی هس ک اگ نباشم اسیب میبینه..
اصن کسی ناراحت میشع ؟
کسی غصه میخوره ؟
چند ماه دیگه اصن کسی روژینا نامی رو به یاد میاره ؟
میدونین...کارای زیادی کردم ک براتون قابل قبول شم..
کارای زیادی کردم ک بتونین هضمم کنین..
اومدم اینجا تا از افکارم بگم...از علایقم..اینجا جایی برای همه چیز بود..
اما شما کاری کردین ک فراموش کنم کی بودم چی بودم...نمیگم همش شما..از سستی خودمم بود اما..
واقعا نمیفهمم!
حالا برای اینکه بهم نگین عجیب دارم تلاش میکنم که روی افکارمم سرپوش بزارم!
ازتون چیزی نخواسم..فق خواستم باهام دوست باشین...خواسم بهتون عشق بدم و عشق بگیرم..
جرر اما در ازاش...هربار از افکارم نوشتم دیدم ک مخاطبام کمتر شد...بارها بم گفتین عجیب...عجیب نبودم..
از افکارم نوشتم...از خوم نوشتم و دونه دونه میدیدم دوستام دگ وبم نمیان! میدیدم ک فالوورایی ک از قضا دوستام بودن انفالوم کردن....!
احتملن ال این پست فاکی لایک میخوره اما واقعن اینا بدردم نمیخورن!!!!
من از این وب فالوور نخواسم...من لایک نخواسم...کامنتم نخواسم...من فق دوست میخواسم..
هیچوقت ناله هام واسه کامنت نبود...واسه نبود دوستی برای کامنت دادن بود..
جرر..هیچکدومتون نفمیدین...
دوستم میگه احمقم ک اینجا موندم...میگه همتون دیوونه این...حتی من!
میگه اگ میتونس میومد اینجا رو می پوکوند...
مامانم میگه وب نه...بابام میگه وب نه...
خواهرم میگه وب نه...
من واسه چی وب دارم ؟