دوست دارم اسم بعضی دوستامو عاشق بزارم =)
هرروز نظرم درمورد عشق عوض میشه...ولی مهم نیست ^~^
ب نظر میاد عشق توی نگرانی هایی قایم شده که توی این چند روز دیدم ؛>
دونفر ک نگران همدیگه میشن...ولی ب روی هم نمیارن =)
منم اینجا دهنمو میبندم...هیسسس
فق خودشون باید بفهمن:)
شاید عشق توی اشکایه کسی رخنه کرده که همه رو ی بار امتحان کرد تا عشق از دست رفته ش رو پیدا کنع :)
منم دهنمو میبندم...هیسسس...خوب میشه
شاید عشق ب مغز کسی پناه بردع ک شبا با فکر ب کسی دوسش درع میخوابع و صبا با فکره برخورده دوباره باهاش بیدار میشه...
منم اینجا ساکت میمونم...هیسسس..میاد...باید بیاد...
شاید عشق توی قلب بی رحم ی ادمه خشک و رسمی قایم شده که از عشق میترسه...ازش دوری میکنه...میره تا حسش نکنه...
شاید عشق توی دست و پاهایی جاخوش کرده که پر از زخمای تنهاییه..
شاید عشق توی نفس هایی حبس شده که ی دختر بچه سعی میکنه نکشتشون تا کمی ب خلسه بره...
شاید عشق توی اهنگایی فرار کرده که مدتی با کسی گوش میدادیم و حالا ب تنهایی باهاشون گریه میکنیم =)
شاید عشق توی اهنگایی قایم شده که برای فرد مقابل میفرستیم...
شاید حتی عشق توی وجود بغلی خوابیده که وقتی میری داخلش بعد از ی مدت احساسه خفگی نمیکنی =")
نمیدونم... شایدم ^^
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم...تو هر شام مهتاب..ب یادت شکستم =)
ت از این شکستن خبر داری یان ؟ هنوز شور عشقو ب سر داری یا ن ؟
ت دونسته بودی چه خوش باورم من...
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من..
تا گفتم کی هستی
ت گفتی ی بی تاب
تا گفتم دلت کو
ت گفتی ک دریاب =)
قسم خوردی بر ماه ک عاشق ترینی..
توی جمع عاشق..تو صادق ترینی
همون لحظ ابری، رخ ماهو اشفت
ب خود گفتم ای وای...
مبادا دروغ گفت ؟ ^^
هنوزم ت شب هات اگ ماهو داری...
من اون ماهو دادم، ب تو یادگاری D;