Sunday 10 Esfand 99
دهه اسفنده ساله هزار و سیصد و نود و نه
ی سال گذش
و ی ساله ک نیستی تا صداتو بشنوم
و وجودتو در اغوش بگیرم
و بهت بگم دوستت دارم
و من دگ پرنسس نیسم
چون پادشاهم
دگ نیس
ن ؟ ؛")
جرررر
خونه جدیدتو ی ساله خریدی
زیر ی خروار خاک
یک شنبه
بوم
پرنده ت راه رسیدن ب لونه سقوط کرد :)
میص یو 💔
دلم خیلی برات تنگ شدع
نمیخوام باورش کنم
نمیخوام قبولش کنم
چرا رفتی.....
نرفتی مگ ن ؟
داری نگام میکنی دگ ؟
داری میبینی چشمامو دگ ؟
همون چشایی ک همیشه میگفتی عسلین و من میگفتم عسلی نیسن
میبینیشون دگ ؟
داری میبینیم؟ مواظبمی ؟
جررر
فرشته مراقبم بودی
چ وقتی زنده بودی...
چ ال ک نیسی
مگ ن ؟ :)
هییسسس
اروم بخواب پادشاه
امشب پرنسس میخواد ب جایه ت قصه بگه
قصه ی ی مرد مهربون
ی مرده خوب
ک دنیا باهاش خوب نبود :)
بخواب پادشاه
پرده هارو میکشم
تا نوره این دنیا چشمایه خوشگلتو اذیت نکنه :)